بازدید : 415
نویسنده : غریبه آشنا
اولین قسمت ازهشت قسمت یک دلنوشته غمگین 
 علیانوشت 
تذکراستدعادارم دوستان روی جملات وکلمات کلیدی وشاخص اندکی تامل نمایید

هوالقادر
دلنوشته ای ازجورزمان درکالبدانسان های بیخردوخودشیفته هاییکه باطبل جناحی
برپیکرپرازتاول لرستان می کوبندبدون آنکه بدانندهرضربه ازاین طبل همانندیک قرن عقب افتادگیست ازمسیرمطالبه گری قانونی...
آنهاشایدجیب راپرکننددرحالیکه به ازای هریک ریال که برجیب میریزندهزاران ریال ازجیب مردم بینوای این دیاررابه کام خوش نشینان واریزمی کنند...
صدای امروزمن نه ازدردخویش است بلکه فریاداستغاثه حقیقتی ست که درگلوی حق جویان وحق طلبان درمسیردادخواهی مانده وازدرون شعله ای تمام وجودشان رافراگرفته است

لرستان ای سرزمین رنجورازگنجورهای مانده درخاکی که شیرازه صداقت ووفاداری راآگورمایه جان بشریت نموده حال مرددهستم چگونه بنویسم نامت راتاقلم بغض اش خونین نگرددوجوهرش خشک نشودازاینهمه زخم هاییکه ازخنجر نامردمی برتن تویادگارمانده... 

لرستان ای سرزمین غیرت نشین باورنمی کنم غروب غیرت 


:: موضوعات مرتبط: سیاست , دلنوشته های شکسته , ,
:: برچسب‌ها: قوم لر , کهگیلویه وبویراحمد , ممسنی , اشعار , ایین ها , چهارمحال بختیاری , آتش به اختیار , لکستان , قوم لک ,



بازدید : 1190
نویسنده : غریبه آشنا


 دلنوشته غمگین بابغض دل برای توبرادرعزیز لک زاده
جناب آقای محمودنظری فعال فرهیخته فرهنگی  
بهترین درودهای اهورایی راتقدیم رخسارپرنورتان کرده درسبدی ازگلهای سرخ محمدی (ص)
اگرکمی باچشم دل برکلمه های بارانی ام نگاهی نماییدخواهی دیدخون دل برادرخودراکه سنگ فرش این کاغذسفیدمجازی گشته..
ازآنروزی که امرنمودی تادیدگاهم رابیان نمایم تاامروزهمانندپرستویی مهاجرسربرکوهسار
تنهایی خویش نهاده که چگونه بنویسم تامباداناخواسته خاطری برنجدکه مرگ رابراین رنجش ترجیع میدهم.
پیشاپیش امیدوارمبرمن ببخشایی این جسارت را...
 
 
برادرعزیزلک زاده ی من:
حال برای تومینویسم چونکه توراازخویش جدانمیدانم بغض دل بااشک قلم آمیخته
شدتابنویسدازدردی گران وغم نهفته درجان خامه مرکب دان خاک گرفته درپنجره تنهایی قلبی
مملوازفراق وسرشارازجفای روزگار ناسازگاردرگذرستان عمرتن های فرسوده پشت پرده اندوه ماتم...
ازروزیکه پدرم درتخت جمشیدودرپاسارگاد تمام هستی پدران عیلامی اش ودیعه گذاشت
برای آن بودتاسرودباهم بودن رادردالان باریک وتنگ نفس گیرتاریک تاریخ هجاکنیم ،
حال چگونه بایدباورکردگلونی مادرم راکه 
تنهادارایی من ازباتوبودن بودرا بدون کفن درگورستان غریب ونامحرم نامردمی هادفن کنم.
خوب میدانی برادرم اززمانیکه اهرام ثلاته درمصرپایه گذاری شدتاروزیکه کنارعلقمه
دوتادست بیکسی نقش وفاداری رابرزمین ترسیم کرده برای آن
بودهمانندیک ریسمان باعث ایستایی من وتوباشد.
 
 
من باتوهمزادم باتوهمراهم وجودمن باتوگره 
خورده باتوخیالی لبریزازشادی داشتم من به شوق باهم بودن هرپگاه درختان
صداقت راآبیاری میکردم تامبادا برگهای سبزهمیاری زردوغنچه های مهربانی خشک گردد.
حال چگونه دست تاریخ رابگیرم وقتی تمام بودنم دردست توست...
حال چگونه باورکنم که مرابودنی بودسحرگاهی باطلوع آفتاب مهرورزی.
من باتویک ریشه ام دراندیشه میترائیسم ،دربازوی غیرت،درخون سیاوش،درکمان آرش،
دراندوه کاوه،درزلالی سیمره،درلوای کاوه،درضحاک کشی زمانه،درعدالت کریمخانی،
درسوارکاری سهراب ،درنقش آفرینی رستم،درپاکی یوتاب،دربندبندچهل سرو.
درغم هاوشادی های دشت سوزیانا،درتشنگی کزرمی،درزادروزهای شادی آفرین نوروز،
درجشن های باستانی،دردفاع ازشرافت کیانی وهم سلول تودرزندان اریتریکای غریب.
حال چگونه بایدبنویسم درحالیکه هویتم دردست های توچکه میکندچگونه پشت سربگذارم تمام ناتمام خودرا..
 
 
برادرارزشمندوفرهیخته لک زداده من:
خوب میدانم هیچگاه مرهم دردتونبوده ام!
میدانم برادرخوبی نبوده ام وهمانندیوسف تورادرچاه ظلمت خیزدوران تنهاگذاشتم
و هرگزکاروان نشدم برایت،اگرچه هیچگاه ضربه های ناعدالتی دولتمردان رابرگرده های
زخمی تواحساس نکردم،اگرچه هیچوقت طعم حسرتی که درجان تورخنه کرده رانچشیدم
،اگرچه درآسمان نابرابری های روزگارجباردرکنارتونبوده ام 
پچونکه منم همانندتوغرق درجوروجبراین خفقان زاده های نابرابری هستم.
 
منم دستهایم به زنجیرناعدالتی بسته است وبرپاهایم پابندفولادینی ازصبرزده اند.
توای برادروهمزادمن نمیدانم گازخردل تاکجااجازه ماندن به من میدهد
وبعدازمن تابوتم رفع کیش شاه کدامین دسته وجناح میگردد...
س تاهنوزفرصت ماندن دارم خلاصه میکنم برایت بااین جمله :
برگردبرادرم اگرچه میدانم برتوجفاهاشده اماروانیست تاوان آنراباجدایی ازمن بگیری..
برگردبرادرم که دلم سخت تنهاست بدون تو...
تاریخی که توراازمن بگیردتاریخ نیست بلکه میخی بوده دردیدگان من...
برگردبرادرلک زاده من که قوم لربابودن توزیباست...برگردبرادرم ..
.که پازل قوم لر بالک ثلاثی میرنوروز بختیاری وکلهروممسنی تکمیل میگردد...

 لک تنهانیست 
 لرستان راتکه تکه نکنید 
 برنامه های لکی حق مردم لک زبان است

ارادتمندشما
 علی سرابي یاقوند 
شاعرحماسی سرای قوم لر نویسنده وتحلیل گرسیاسی ورسانه
 

:: موضوعات مرتبط: ادبیات , دلنوشته های شکسته , دلنوشته های غمگین , ,
:: برچسب‌ها: قوم لر , کهگیلویه وبویراحمد , ممسنی , اشعار , ایین ها , چهارمحال بختیاری , آتش به اختیار , لکستان , قوم لک ,



لرستان کجاست +لرکیست+شعر+مرگ زاگرس2
نوشته شده در چهار شنبه 7 تير 1396
بازدید : 810
نویسنده : غریبه آشنا

 علیانوشت

درپی هتاکی به قوم لر وسرقت تاریخ این قوم وهمچنین دراعتراض
به بی مهری های فراوان دولت به مردم دیارلرنشین وخصوصاانتقال
آب کوهرنگ که فاجعه ایست عظیم باخطرات زیست محیطی ازجمله مرگ انسانی ...
قسمت_دوم

   مرگ_زاگرس۲

کجارفت غیرت وجلال زاگرس 
کجارفت شادی های آل زاگرس
کجارفت حشمت ومردانگی ها
که دیگرنیست میان فال زاگرس

لرستان_کجاست؟ لرکیست؟
لورستان سرزمین آشنایی ست
لورستان گلستان آریایی ست
لورستان یعنی وسعت اصالت
لورستان یعنی لک باعدالت 
لورستان یعنی که دریای نیلی

:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: برچسب‌ها: قوم لر , کهگیلویه وبویراحمد , ممسنی , اشعار , ایین ها , چهارمحال بختیاری , آتش به اختیار ,



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 97 صفحه بعد